مصادره اموال اقلیتهای دینی؛ همسرم را کشتند و خانهام را گرفتند
در مرداد امسال «پرویز فتاح»، رئیس بنیاد مستضعفان ایران، در یک برنامه تلویزیونی با انتقاد از سپاه و ارتش گفت که آنها میلیاردها تومان «املاک عمومی مردم» را تصرف کردهاند و حاضر نیستند آنها را تخلیه کنند. او مدعی شده بود با پشتوانه رهبر ایران تصمیم دارد ملکها را به نفع بنیاد مستضعفان پس بگیرد. ملکهایی که البته صاحبان واقعیشان از ترس جان خود سالهاست سکوت کردهاند و یا از کشور فرار کردهاند و دیگر امیدی به پس گرفتن آنچه روزی به نام آنها بوده است، ندارند.
انقلاب هم همسرم را گرفت و هم اموالم را
«با دستور قضایی همسرم در حیاط زندان قصر با ۹ گلوله اعدام شد، خانهمان با تمام وسایلش ماهها توقیف بود و من برای ۲۳ روز در آسانسور آپارتمانمان میخوابیدم. ما بیش از ۱۲۰۰ مترمربع عمارت در تهران داشتیم که از سال ۱۳۶۰ دیگر حتی یک متر مربعاش هم به ما تعلق نداشت.»
اینها صحبتهای «پریدخت وحدتحق»، شهروند بهایی، است که در دهه ۱۳۶۰، پس از این که همسرش تیرباران و اموالشان مصادره شد به کشور آلمان پناه برد و اکنون در دهه ۹۰ سالگی از آنچه ۴۰ سال پیش بر او گذشته است میگوید.
خانم پریدخت پس از چهار دهه از مصادره اموالش میگوید: «میخواهم از دولت ایران بپرسم، آیا تحصیل، انتخاب دین و همسر و اصولا روش زندگانی هر فرد محدوده شخصی هر انسانی نیست که باید محترم نگه داشته شود و قانونا احدی حق دخالت در آن ندارد؟» او در ادامه میگوید البته میدانم دولت ایران هیچ احترامی را به رسمیت نمیشناسد که همسرم را کشت و من را آواره کرد.
سرهنگ «حسین وحدتحق»، همسر او، در هشتم مهر ۱۳۶۰ در محل کارش بازداشت و چندین ماه بعد به علت عدم انکار آیین بهایی در حیاط زندان قصر با ۹ گلوله اعدام شد.
به گفته پریدخت وحدت حق، در روز بازداشت همسرش ماموران به منزل آنها وارد شدند و برخی از وسایل خانه را با خود بردند، از جمله جواهرات، فرش، تلویزیون، رادیو و ویولن دخترشان را به عنوان یکی از «ادوات ممنوعه» ضبط کردند و در ورودی اتاقخوابها، انبار، اتاق کار و حتی در دستشویی و حمام را نیز قفل کردند. به گفته خانم وحدتحق، مدتی پس از آن کل خانه را مهر و موم کردند و او ۲۷ روز در آسانسور آپارتمان خانهاش زندگی و از سرویس بهداشتی که در حیاط بوده استفاده میکرده است.
خانم پریدخت وحدتحق میگوید او بارها برای پیگیری وضعیت همسر و مصادره اموالش به دادستانی و زندان مراجعه کرده، اما هیچکس به او پاسخی نداده است. نهایتا یک بار فقط در خانهاش به روی او باز شده است تا بتواند چند دست لباس از اتاق خوابش بردارد. غیر از خانه، تمام اموال و حسابهای بانکی او و همسرش نیز توقیف شده بودند. خانم وحدتحق نهایتا پس از اعدام همسرش با یک چمدان ایران را ترک کرد.
در سالهای گذشته مغازه، خانه و وسایل خانه تعدادی از شهروندان بهایی در تهران و شهرستانها نیز مصادره شدهاند.
در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ «ضیاءالله متعارفی»، شهروند بهایی اهل سمنان و مدیر عامل شرکت کشاورزی- دامپروری «میون لوبار»، به «کمپین حقوق بشر در ایران» گفته بود جهاد کشاورزی ۵۰ هکتار زمین زراعی و دامی او را از مهر ۱۳۹۴ مصادره کرده است. به گفته آقای متعارفی در آن زمان ارزش ۵۰ هکتار زمین با ۱۸ هزار درخت، بالغ بر ۲۰ میلیارد تومان بود.
این شهروند بهایی گفته بود که بارها از جهاد کشاورزی شکایت کرده، اما به نتیجهای نرسیده است: «اگر از روز اول به من میگفتند به خاطر مذهبم اجازه کار ندارم، میرفتم. این همه زحمت نمیکشیدم. هر جای دنیا بروم میتوانم کار کنم و زندگی راحتی داشته باشم. اما من ماندم ایران چون کشورم را دوست دارم. من یکی از قانونمندترین آدمهای این کشور هستم. در زندگیام گل کاشتم، دامداری کردم و به نهال درخت جان دادم. این رفتارها شایسته من نبوده است.»
همچنین در سال ۱۳۹۶ اعلام شد منزل مسکونی «شراره فرخزادی»، همسر «سیروس ایراننژاد»، یکی از بهاییان شناخته شده، در منطقه نیاوران تهران از سوی «ستاد اجرایی فرمان امام» مصادره شد. اینها فقط دو نمونه کوچک از مصادره اموال گروه بزرگی از بهاییان ایران است.
از هرمز آرش تا کارن وفاداری
«ارباب هرمز آرش»، «ارباب کیخسرو شاهرخ»، «ارباب فریدون فلفلی»، «ارباب فریدون صداقت»، «ارباب رستم گیو» و «مهربان زرتشتی» از جمله زرتشتیانی هستند که بخش بزرگی از زمینهای کشاورزی، کارخانه و خانههایشان به نفع بنیاد مستضعفان در اوایل انقلاب مصادره شد. بیشتر این مصادرهها با عنوان خروج صاحب ملک از ایران صورت گرفت. به طور مثال بخشی از زمینهای هرمز آرش به پارک پلیس و فلکه اول تهرانپارس تبدیل شده است.
اصطلاح قدیمی ارباب به علت داشتن زمینهای کشاورزی و دامپروری و همچنین به علت این که آنها بسیاری از اموال خود را وقف جامعه زرتشتیان کرده بودند، به اول اسم آنها اضافه شده بود؛ از جمله ارباب رستم گیو که «دبستان دخترانه گیو»، واقع در خیابان حافظ در تهران، و «شهرک رستم باغ» (منطقه مسکونی زرتشتیان) واقع در فلکه اول تهرانپارس را پیش از انقلاب وقف جامعه زرتشتیان کرده بود.
در اواسط دهه ۱۳۹۰ بازداشت یک شهروند زرتشتی به نام «کارن وفاداری» و ضبط بخش بزرگی از اموالش از سوی سپاه پاسداران باعث شد تا مجددا موضوع مصادره اموال اقلیتهای مذهبی در صدر خبرها قرار بگیرد.
یکی از نزدیکان کارن وفاداری، شهروند زرتشتی و دو تابعیتی ایرانی- آمریکایی، که در تاریخ ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۵ بازداشت و دقیقا دو سال بعد در تاریخ ۳۰تیر۱۳۹۷ با قرار وثیقه آزاد شد، به «ایرانوایر» میگوید خانواده وفاداری همچنان در تلاش برای بازپسگیری حداقل بخشی از اموالشان هستند که از سوی سپاه پاسداران مصادره شد.
در تاریخ ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۵ کارن وفاداری، شهروند زرتشتی، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب توسط قاضی «ابوالقاسم صلواتی» به ۲۷ سال زندان، ۱۲۴ ضربه شلاق و مصادره کلیه اموالش محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال زندان کاهش یافت.
«کاته وفاداری»، خواهر او، در نامهای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی در آذر ۱۳۹۵ نوشت که علاوه بر جریمه نقدی برادر و همسر برادرش، «آفرین نیساری»، خانه، اموال و اتومبیلهای آنها نیز مصادره شده است. او در ادامه این نامه نوشته بود که پس از بازداشت برادرش کسانی از طریق تماس تلفنی یا حضور در مقابل خانه اعضای خانواده خواستار دریافت پول در قبال آزادی آنها شدهاند و آنها برای اخاذی تحت فشار هستند.
کارن وفاداری پس از صدور حکم سنگین زندان در نامهای خطاب به همکیشان زرتشتیاش، آنها را از بازگشت به کشور برحذر داشت و نوشت: «برای تک تک شما عزیزان دوتابعیتی زرتشتی که به خاطر عشق به میهن و با هدف سرمایهگذاری به کشور بازگشتهاید، همواره خطر از دست دادن املاک و داراییها و اجبار به ترک کشور وجود دارد.»
خانواده کارن وفاداری از زرتشتیان متمول ایرانی هستند که بخشی از ده ونک و زمینهای کشاورزی در کرمان و یزد از جمله ثروت خانوادگیشان به حساب میآید؛ ثروتی که بخشی از آن به جامعه زرتشتیان وقف شده است.
زرتشتیانی که اموالشان مصادره شده است، سالهاست رفتن از ایران را به ماندن و تخریب بیشتر ترجیح دادهاند. در واقع بخشی از جامعه ایران ماحصل تلاش خود را به مجموعه نظام جمهوری اسلامی به زور دادهاند و از ترس جان خود و نزدیکانشان فرار را بر قرار ترجیح دادهاند.
آنهایی که از دست دادن ثروتشان را پذیرفتهاند
«اسدالله عسگراولادی»، عضو «اتاق بازرگانی ایران»، در ۲۰شهریور۱۳۹۶ در گفتوگویی با هفتنامه «تجارت فردا» با تایید مصادره شدن اموال اقلیتهای مذهبی: «خیلی از اموال مصادرهشده دهه ۶۰ برگردانده شده است.» او در این گفتوگو همچنین ادعا کرد: «من یک یهودی را میشناسم که چند مرتبه این موضوع را به من گفت، اما من گفتم که دخالتی نمیکنم و برای این کار وکیلی بگیرد. او به ایران آمد و وکیل گرفت و ساختمانی را که متعلق به مادرش بود، پس گرفت.»
با این حال «سلی شاهور»، پژوهشگر ایرانی-اسرائیلی و استاد مطالعات ایران در «دانشگاه حیفا»، میگوید طی ۴۰ سال اخیر یهودیان اندکی بودهاند که توانستهاند تنها بخشی از اموال خود را بازپس بگیرند: «مصادره اموال یهودیان به شکل خانه، زمین کشاورزی و کارخانه در ایران به دو شکل اتفاق افتاده است؛ اول مصادره اموال گروه کوچکی از یهودیان که به دلیل فعالیتهایی [صورت گرفته است] که به تعبیر جمهوری اسلامی کمک مالی به صهیونیسم تلقی شدهاند و دوم مصادره اموال یهودیانی که در اوایل انقلاب مجبور به ترک کشور شدند. در واقع آنها از ترس جانشان زمین، خانه و اموالشان را گذاشتند و رفتند و دولت نیز با این بهانه که صاحبانش در ایران نیستند، به نفع خودش همه آنها را مصادره کرد.»
سلی شاهور در ادامه میگوید: «یکی از اقوام خودم که چند سال پیش فوت کرد، میگفت ۴۰۰ قطعه زمینش از سوی دولت ایران مصادره شدهاند و روی آنها ساختوساز شده است. اگر در ایران مانده بود شاید میتوانست حداقل بخشی از زمین خود را حفظ کند، اما از ترس جان خودش و خانوادهاش فرار کرد. یکی دیگر از یهودیان متمول ایرانی نیز که اکنون در اسرائیل زندگی میکند و مایل به آوردن نامش در رسانهها نیست، میگوید زمینش در تهران تبدیل به چهارراه شده است و چون خودش در ایران نبوده مصادره آن از سوی جمهوری اسلامی صورت گرفته است.»
این پژوهشگر در پاسخ به این سوال که آیا یهودیان تا کنون توانستهاند با شکایت در دستگاه قضایی حداقل بخشی از اموال خود را بازپس بگیرند، میگوید: «راستش میلیاردها دلار ارزش خانه، زمین و کارخانههایی است که از یهودیان مصادره شدهاند. سازمانی در اسرائیل است که به اینگونه شکایتها نه تنها در مورد یهودیان ایرانی، بلکه یهودیان دیگر کشورهای اسلامی نیز رسیدگی میکند، اما تا کنون فقط تعداد بسیار اندکی توانستهاند کمی از اموالشان را پس بگیرند. کار بسیار مشکلی است. مسئله مهم این است که یهودیان به دلیل ترس از بازداشت شدن حاضر به بازگشت به ایران نیستند و طی سالها دیگر قبول کردهاند که اموالشان را از دست دادهاند. به این شکل دولت ایران از این ترس و وحشت به مالخوریش ادامه داده است و میدهد.»
یکی از یهودیانی که نامش با جستجو ساده در «گوگل» مشخص میشود «حبیبالله القانیان»، معروف به حاج حبیب القانیان، رئیس «انجمن کلیمیان تهران» و سرمایهدار بزرگ ایرانی، است که پس از انقلاب به دستور «صادق خلخالی» در «زندان قصر» اعدام شد و تمام اموال و کارخانههایش به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد. پس از اعدام او بسیاری از یهودیان از ترس گزینه مهاجرت از کشور را انتخاب کردند.
متأسفیم بابت این رژيم، خداوند کمکشونه 😔😔
AntwortenLöschen🤔🤔
AntwortenLöschen